هر اتفاقی رخ دهد به نفع ماست | الخِیر فی ما وَقَعَ

قانون عدم مقاومت و اعتماد کردن
من یادمه هفت سال پیش زندگی من در عرض یکسال زیرورو شد ورشکستگی از یکطرف .بیماری روماتیسم یک طرف دیگه قضیه بود و اختلاف هم بین من و همسرم افتاد دیگه از همه بدتر .هرروز کفر میگفتم این چه دنیایی هست خدا ما رو ول به حال خودمون عذاب پشت عذاب از نظر روحی داغون بودم .
همون سال دخترم تو دانشگاه یزد قبول شد با اون حال که از طرف مادری من یزدی هستم و رشته ایی که دخترم قبول شد رشته مورد علاقه او بود با بی میلی قبول کردم چون دانشگاه رفتن او هم خرج داشت. یک شب به آخر خط رسیدم و تو اون حال خرابی و جنگ درون مادرم به من زنگ زد گفت میتونی به بهانه دخترت همسرت رو راضی کنی مهاجرت کنی یزد اینجا میتونی تو شرکتها و موسسه ها دنبال کار بگردی .گفتم با این اوضاع بیماری من کی بهم کار میده
مادرم این شعر معروف رو خوند
تو پا در راه بنه و هیچ‌مپرس
راه به تو‌گوید که باید رفت.
ما هم دل رو به دریا زدیم و اثاثیه رو جمع کردیم و اومدیم یزد
دخترم چون مربی شنا بود تو یکی از استخرهای یزد .استخر مهتاب کارش رو شروع کرد با اون حال که دانشجو بود.
به اتفاق روزگار و دست مهربان پروردگارم که ثابت کنه من تو رو رها نکردم .یکی از صاحبان شرکت کاشی اسم خانمش رو ثبت نام کرد برای آموزش شنا و مربی اون خانم شد دختر من خلاصه اون تلاش و پتانسیل رو تو وجود دختر من دید و به همسرش گفت که مربی من می‌تونه
در شرکت شما استخدام بشه اون آقا قبول کرد .دخترم چون برای خرج دانشگاه نیاز داشت حقوق بیشتری داشته باشه قبول کرد .بعداز یکسال دخترم در سمت مدیر فروش کارش رو ادامه داد و بعداز دوسال یک پیشنهاد اومد که شما خودت میتونی شرکت ثبت کنی و با کارخونه قرارداد ببندی
وای خدای من بهتر از این نمیشه الان میتونم بگم
سرمایه دختر من بالای بیست میلیارد تومان هست .
خود من هم رفتم دنبال آموزش بعداز یکسال
کارشناس فروش دوره های آموزشی شدم
دختر بزرگم هم با یک پسر خیلی خوب و مودب و کاردان که اونم شرکت کاشی داره ازدواج کرد
همسرم هم ارثی که از پدر دریافت کرد بیشتر از
قیمت اون اتوبوس بود که از دستمون رفت.
یکی یکی کارها به نفع من و خانواده پیش رفت
و حالا وقتی جلسات خانوادگی داریم همیشه
این صلاح خداوند که باعث شد ما ورشکست بشیم و مسیرمون رو به بهترین شکل تغییر داد رو یادآوری می‌کنیم و شکرش رو به جا میارین
بله به قول استاد اگر مقاومت نکنیم و اعتماد کنیم
مسیر درست باز میشه و ما رو به طزف سعادت
سوق میده.
حالا یاد گرفتم هر اتفاقی خیر و به نفع کنه.
بهش اعتماد میکنم و از سر راه خدا کنار میرم

مثل آب جاری بودن و مقاومت نکردن همه سنگها و کوه های سخت رو از هم می‌شکنه و مسیر باز میشه .
قدرت آب به همین عدم مقاومتشه